جمعی از ما،برای هم

رضام شاید شهید ولی حتما دررضای شهید

جمعی از ما،برای هم

رضام شاید شهید ولی حتما دررضای شهید

جمعی از ما،برای هم

من عشق

فعف

ثم مات

مات شهیدا

=========

کمی عاشق شده ام .............

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

این ها چطور حساب می شوند ؟؟

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ
دم اذان ظهر بود
هوا خیلی گرم خفه کننده بود دمای هوا به 40 تا رسیده بود به  گمونم ....رفته بودم مغازه میوه وسبزی فروشی برای مادربانو کمی خیارسبز بخرم (همچین بچه خانواده دوستی هستم من )

بانویی محجبه واردشد خیلی آرووم با صاحب مغازه صحبت کرد متین به نظر میرسید .........یا خیر حبیب ومحبوب سرم رو انداختم پایین به خودم گفتم درویش کن اون چشاتو  اخوی
رفتم آخر مغازه دست بردم چندتا خیارسبز انداختم توی مشما ی پلاستیکی
یهو صدای فروشنده توجهمو جلب کرد : خانم چتون شد؟؟
برگشتم دیدم اون خانم خم شده روی زمین وبه زور دستشو بند کرده به پیشخون که نقش زمین نشه
مثل اینکه غش کرده بود یاداشت غش میکرد یه لحظه حس کردم فرو شنده پسرجوونی هم بود میخواد دست این دختر را بگیرد و بلندش کند اززمین / غیرتی شدم نمیدانم چطور شد که پیش رفتم و بادست عقبش راندم 
به اون بانو نزدیک شدم یه نظر به صورتش کردم همسن خواهرم بود شاید 21 ساله ....دوباره غوغایی دردلم یا خیرحبیب ومحبوب 
خواهرم بلند شو پاشو خواهر یاعلی کن خواهر 
صدای کلفت و نخراشیده ام باعث شد به خودش بیاد و چشماشو باز کنه به زور خودشو ازروی زمین بلند کرد و  یه چهارپایه کنارپیشخون مغازه بود گفتم بشینه اونجا متوجه شید سرش گیج داره میره
گوشی اشو دراورد یه شماره گرفت بایه صدایی که از ته گلو میومد بیرون به خونواده اش انگاری مادرش پشت خط بود گفت بیاد دنبالش حالش بد شده
فروشنده رفت و از مغازه بغلی یه لیوان آب آرود گرفت جلوی صورت دختره
خیلی سنگین چادرشو روی سرش مرتب کرد بدون اینکه به پسره نگاه کنه لیوان رو بادستش آرووم پس زد فقط یه جمله ی کوتاه با پسره حرف زد
ـروزه ام .
انگاری توی مغازه منو به میخ کشیده بودن نمیتونستم برم پی کارو زندگیم انقده هم سنگین بود نمیشد بهش بگم کمکی ازدستم برمیاد یانه ؟
یه چنددقیقه گذشت یه خانم که مادرش بود اومد دنبالش دست دخترشو گرفت و خواست بلندش کنه خیالم راحت شد دیگه توی مغازه نموندم خیارسبزهم نمیدونم چرا نخریدم ازمغازه زدم بیرون
توی راه همش به این فکر میکردم که :

๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑


من نمےدانم !

ملائڪ چطور مے خواهند حساب ڪنند

ثواب چادرے هاے رمضان مرداد را ...


๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑๑۩۞۩๑




موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۲
رضای شهید

نظرات  (۱۵)

۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۷:۳۴ فرشته ابراهیمی
زیبا بود.
موفق باشید.
پاسخ:
:)  ممنون 

خدا کند خواهران ما نیز اینگونه شوند.

یاعلی . . .

۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۶:۵۲ سید امیر حسین حجازی
سلام مطلب بسیار مفید بود
+امام خامنه ای :امام زمان می اید انجام مدهد یعنی چه
بروزیم مشتاق نظراتون
۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۳:۱۷ سوشیانت ...
به به.
اجر چادری ها با مادرمون حضرت زهرا
۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۳:۲۰ سوشیانت ...
آقا لینک شدی با افتخار :)
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۹ سـیـد مـحـمــد
رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش
با این همه گناه ولیکن خدا ببخش

شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست
اینبار چندمین ولی آخر بیا ببخش

ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب
این بنده ی به خاکِ غم افتاده را ببخش

شاید چنان بدم که نمیخواهی ای عزیز!
از جرمهام بگذری ، اما چرا؟ببخش

حالا تو هستی و من و تصمیم آخرت
یا غرق کن درون عذابم...ویا ببخش

کوه گناه خالص و خوبی همه ریا
رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش


التماس دعای فرج
خوش به سعادت همچین آدمهایی...
خداقوت

بسیار زیبا
پاسخ:
الله یارت 
یاحق
سلام.با اینکه ماه رمضون تموم شده اما هنوز هم گرمای 50 درجه واسه حانمها .....اما می ارزه.معامله با خنکی بهشت....
متنتون جالب بود.به ما هم افتخار بدین
پاسخ:
سلام 
درخدمتیم یاحق
خیلی زیبا بود !
یاعلی
پاسخ:
سلام 
لطف دارید 
۰۸ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۳۲ محتسب دربار
فقط خدا خودش میدونه بعضیا چقدر سختی کشیدند...
زیبا بود.
۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۱ طلبـــــه جوانـــــــــــ

سلام علیکم دوست من

خداخیرتان دهد که برای نشر معارف اهل بیت قدمی برداشته اید

حقیر طلبه هستم اگر امکان دارد پایگاه های ما را لینک کنید :

قدم به قدم با اهل بیت ( پایگاه اینترنتی طلبه جوانـــ ) www.modafein.ir

مدرسه علمیه سیادت www.siyadat.com

در ضمن یک طرحی هم داریم به نام جمعه های عصر انتظار ، اگر مایل بودید بفرمائید که جزئیات طرح رو خدمتتون عرض کنم .

این طرح به صورت گفتگوی صوتی در اینترنت اجرا خواهد شد

* منتظر پاسخ شما هستم *

 

پاسخ:
سلام 
نشر معارف اهل بیت !!!! منو میگی حاجی؟؟

اشتباه گرفتی داداش :)
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۵۷ دخت حزب الله
مطالب بسیار زیبایی دارید . راستی یک سوال این خاطره مال خودتون بود؟
مظالب وبتون رو خوندم و با اجازه لینکتون کردم شما هم لطفا سری به وب من بزنید آماده ی همکاری هستم .
                                                        یا علی
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۰۰ دخت حزب الله
می تونم از این مطلبتون در وبلاگم استفاده کنم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی